نوک مداد سیاه میثم با فشار دستش دوباره شکست، آن روز بیشتر وقتش صرف تراشیدن نوک مداد شده بود. با […]
اول: دزدی حرفه ای و اما دومی: مدیر بزرگترین خیریه شهرش ۱- روزی در دفتر یک وکیل نشسته بودم که […]