بعد از یک سالگی، بچه کن فیکون می شود!

از یک سالگی به بعد چند دگرگونی در زندگی، حال و توانایی کودک ایجاد می‌شود:

راه رفتن

راه رفتن سبب می شود که به پیروزی بزرگی برسد. او که تا الان دنیا را دیده است از الان به بعد می‌خواهد دنیا دیده شود.

کودک فهمی تازه پیدا می‌کند

مخصوصاً اگر حرف های شما با حرکات بدنی همراه باشد، احساس خوبی خواهد داشت که شما را می‌فهمد و شما او را می فهمید. به همین دلیل برخی از اوقات عصبانیت کودک به این علت است که شما او را نمی فهمید و یا متناسب با خواسته ی او عمل نمی‌کنید.

حرف می‌زند و یا صداهایی را از خود در می آورد تا پیامش را برساند.

همچنین در حدود ۱۲ ماهگی به بعد به عضلات خود مسلط می‌شود و کنترل خود را تحت فرمان دارد.

او می‌خواهد دنیا را لمس و حس کند.

به بخاری و پنکه نزدیک می‌شود. به لیوان آب دست می‌زند و آب را روی قالی می ریزد و از نقش و ریختن آب ریخته شده روی قالی لذت می برد.

مایل است همه چیز را آزمایش کند.

بنابراین آن زمانی که سن او از ۱۴ یا ۱۶ ماهگی گذشته است، دقیقاً میداند شما کاری را دوست ندارید و مایل نیستید که آن کار را انجام دهید. اما کودک به خاطر اینکه به آرامش برسد دقیقاً این کار را خواهد کرد. در نتیجه کودک به دنبال بودن خودش و بودن شما و جدا از هم بودن می باشد و با ایجاد آمادگی و فراهم کردن شرایطی که شما را به نوعی گول بزند و یا بخنداند، دست به آزمایش می زند.

درگیر چالش و مبارزه می‌شود.

کودک مبلی را با زور بسیار و صورت برافروخته هل می دهد تا به شما نشان دهد که آماده مبارزه است. “حس”، “تجربه”، “آزمایش”، “چالش” و “مبارزه” را از راه بازی ایفا می‌کند، حتی به وسیله اسباب بازی هایش.

تخیلات و تصورات کودک نیز مهم است و آن گونه که دوست دارد دنیا را می بیند.

به همین دلیل است که شما با کودکی روبه رو هستید که به راحتی می توانند چیزهای مختلف و متفاوت را نشان دهد در حالی که خبر از تفاوت آن دارد. مانند پرتاب کردن کاغذ به شکل هواپیما و می‌داند که این کاغذ با هواپیما مختلف و متفاوت است و یا احتمالاً قاشق خالی را به طرف دهانش می برد ولی می داند داخل آن چیزی نیست. گفتگو با دوست خیالی که از ۲ سالگی به بعد پیدا می شود هیچ مشکلی ندارد و حتی به بهانه دوست خیالی اش به شما نه می‌گوید و باید قبول کرد تخیل او و تفکر او نه تنها زمینه های هنری بلکه زمینه های علمی را نیز در او به وجود می‌آورد. مطالعات نشان می‌دهد که تا سن ۶ و ۷ سالگی این تخیلات به او آسیب نمی زند.

کودک به حرکات بدنی نیز علاقه مند است.

این حرکات فقط به کار بردن عضلات بدن است. مانند ملق زدن، آزمایش کارکردهای عضلات بدن، صدای خود را بالا و پایین بردن، پرت کردن خود از بلندی مانند پله یا مبل.

– نکته: کوشش یک نونهال، بین ۱۲ تا ۳۶ ماهگی تجربه ی زندگی و آزمایش و مبارزه با آنچه که در جهان است می باشد. او همیشه در حال حرکت و کنجکاوی است. به همین علت است که کودک وسایل آشپزخانه را زمین می ریزد و سراغ کشوی لباس ها می رود و همه لباس ها را به بیرون پرتاب می‌کند و یا قیچی و سیخ را در پریز برق فرو می‌کند. به عبارتی کاشفی است که به دنبال کشف خود و جهان پیرامون است ولی به دلیل بسیار بالا باید مواظب او بود.

میل کودک به کشف

به دلیل میل باور نکردنی او به کشف، خواهان خبردار شدن از جهان است و به هیچ وجه از قبل برنامه یا باروری را نسبت به چیزی ندارد. وقتی که کودک مشغول بازی با شماست به یکباره به خاطر آمدن کسی یک دفعه همه چیز را رها می کند و راهی آن منطقه می شود. این میل اوست که سبب می شود دوران ۱۴ تا ۳۶ ماهگی را به عنوان دورانی که “خودمختاری” (Autonomy) و “استقلال” و “آزادی” به وجود می آید که با خودش “جدایی” (Separation) و “فردیت” (Individuality) را به همراه دارد، تجربه کند و پشت سر بگذارد.

خودمختاری و آزادی

کودک بین ۱۲ تا ۱۴ ماهگی تا ۳ سالگی باید به مرحله خودمختاری و آزادی برسد. او می‌داند در جهان نقشی دارد و باید خودش به استقلال برسد به طوری که حس و احساس و عمل کند و فردی مختلف و متفاوت و در عین حال مرتبط با دیگران باشد. او در آغاز فردی آزاد و طبیعی است. چون غیر از آن چیزی که طبیعت به او اجازه داده نه می خواهد و نه می‌تواند که بخواهد و مانند مابقی موجودات آزاد است.

میل به جستجوگری و کنجکاوی

کودک با وجود میل به جستجوگری و کنجکاوی، موجودی است که توانایی تشخیص خوب و بد، درست و غلط، مناسب و غیر مناسب را ندارد و به پیامد و نتیجه ی کارش فکر نمی کند. مانند اتومبیلی است که حرکت می کند اما ترمز و فرمان ندارد و پدر و مادر هر دو فرمان او هستند.

کودک در این دوره از طریق دو مکانیزم کارها را انجام می دهد:

کوشش و خطا: 

اگر کارهایش منجر به شکست شد به این باور می رسد که دنیا جایی است که نمی توان در آن کاری کند و بر عکس.

جنگ و گریز: 

مرحله ای است که در حیوان زیاد دیده می شود یعنی بر اساس این که می‌تواند بجنگد یا خیر در صحنه می ماند یا نمی ماند.

به خاطر رسیدن به هدف هایش مقلد می‌شود و تکرار می‌کند.

اولین کاری که می‌کند حرف زدن است. کوشش می‌کند و حرف های ما را در جاهایی که حتی مناسب به علت ندانستن معنی و محتوای آن به کار می‌برد و فقط می خواهد این نقش را بازی کند که بگوید مثل ما دانا و توانا می باشد. حتی شمارش اعداد او نیز، هیچ معنا و مفهومی از اعداد ندارد. به همین دلیل در چنین شرایطی تلاش می‌کند مانند بزرگسالان باشد حتی غذای شما و یا شیرینی شما را بخورد و شیرینی خود را به شما بدهد و یا با بازی کردن جزئی از نقش بزرگسالان، کوشش می‌کند بزرگسالان باشد. نباید فکر کنید که کار او لجبازی است و اصرار ما احتمالاً پدر و مادری است. از نظر کودک وقتی که دو نفر بر سر یک موضوع اصرار و تاکید دارند موضوع حقانیت و درست و خوب بودن مطرح نیست بلکه مسئله اصلی و اساسی این است که او تصور می کند که شما پافشاری می‌کنید و بنابراین وقتی فرزند خوبی باشد او هم باید در زندگی پافشاری کند و معمولاً این گونه بچه ها هستند که در بزرگسالی موفقیت ها و یا پیروزی های فراوانی را به دست خواهند آورد. به همین دلیل که کودک آزاد و رها شده، بدون نگرانی از خطر و پیامدی به حرکت درآمده و باید به او کمک کرد تا به اهدافش برسد. در حالیکه به تعقیب اهدافش می‌پردازد و کارهای مختلفی انجام می‌دهد، باید آسیبی به او نرسد.

توجه داشته باشیم

محیط زندگی کودک بعد از یک سالگی باید بسیار امن و امان باشد؛ به عبارتی از یک سالگی به بعد خانه، خانه پدر و مادر نیست بلکه خانه کودک است. یعنی هر وسیله ای را که خطر ساز باشد باید از او دور کرد. پس در حالی که باید به فکر مکان امن برای او باشیم، بدانیم که آسیب نیز می تواند برای او به لحاظ روانی و جسمی بسیار خطرناک باشد.

– کودک را باید درگیر کرد تا از طریق درگیری به “یادگیری” برسد. و این محیط باید پر از امکانات آموزشی باشد. آموزشی که همراه با “تشویق” است و تشویقی که با خودش “پاداش” و “نتیجه” دارد. کودک باید هم در کارهای خودش پاداش ببیند و هم به او پاداش داد.

– وقتی که پدر و مادر حد و مرزی در آغاز برای کودک تعیین کنند، کودک آن را می پذیرد، هر چند در ابتدا مخالفت کند.

مثلاً: “به او بگوییم وارد این قسمت از آشپزخانه نشو، چون گاز هست و خطرناک است.” و روزی که به او می‌گویم که به این شی نمی تواند دست بزند و اگر محکم بر سر این موارد بایستیم معمولاً به فرزندمان کمک خواهیم کرد و یا روزی که او را به پارک می‌بریم می‌توانیم به او بگوییم که اولاً) از پارک خارج نمی‌شوی. دوم) از کسی غذا نمی گیری و به کسی هم غذا نمی دهی. سوم) با کسی دعوا نمی کنی. احتمالاً با گفتن این چنین حرف هایی خط و مرزی و تأکید در یک یا دو مورد، کودک خواهد فهمید که در بقیه ی موارد آزاد است.

– به هر حال زمانی که مایلید فرزند خود را از کاری باز دارید بهتر است که آن مانع جنبه حقیقی، طبیعی و واقعی داشته باشد.

به طور مثال نه اینکه بگوییم: “تو نمی توانی بیرون بروی” بلکه باید واقعی و عینی بگوییم که: “در قفل است”.

– ضمناً زمانی که می خواهیم کودک را از فکر و موضوع خاصی به سمت دیگری بکشیم، باید جانشین جالب و جاذبی برای او تهیه کنیم.

– کودک در آغاز به دنبال شباهت هاست ولی آهسته آهسته به دنبال تفاوت ها نیز می رود و این زمان است که خطر او را تهدید می کند.

منبع : niniha

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − شش =

در خبرنامه مقالات ما عضو شوید

مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید